جدول جو
جدول جو

معنی ورمال کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ورمال کردن
گریختن (از ترس)
تصویری از ورمال کردن
تصویر ورمال کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برمال کردن
تصویر برمال کردن
گریختن برمال زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرمال کردن
تصویر نرمال کردن
Normalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
нормализовать
دیکشنری فارسی به روسی
सामान्य बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
সাধারণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
ทำให้เป็นปกติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارسال کردن
تصویر ارسال کردن
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن گسیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
مداوا کردن، معالجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسال کردن
تصویر ارسال کردن
فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعمال کردن
تصویر اعمال کردن
ورزانیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعمال کردن
تصویر اعمال کردن
بکار بستن، بکار بردن
فرهنگ لغت هوشیار
پرویشیدن فرو گذاشتن سر خاریدن سستی کردن در کاری فرو گذاشتن، بی پروایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پامال کردن
تصویر پامال کردن
لگدکوب کردن، زیر پا له کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربال کردن
تصویر غربال کردن
کنایه از تفحص و جستجوی بسیار، کنجکاوی، الک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرماء کردن
تصویر غرماء کردن
پخش کردن میان وامخواهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورمالی کردن
تصویر کورمالی کردن
دست مالیدن باشیا در تاریکی برای یافتن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار